Oct 27, 2009

سبز سبزم ریشه دارم / من درختی استوارم / در زمستان هم بهارم

13 آبان 1388 است:
گروهایی 30 - 20 نفره از دانش آموزان پراکنده شعار می دهند: این لشگری که اومده به عشق رهبر آمده.
گروهی از طرفداران حکومت غاصب، بالقوه و مجهز برای حمله سر می دهند: حزب فقط حزب علی ، رهبر فقط سید علی!
باز شکر انگار خود دانسته اند و دیگرعدل علی (ع) را مضحکه نمی کنند.

شب است و چهره میهن سیاهه / نشستن در سیاهی ها گناهه

Oct 17, 2009

«دنیا بدون جنگ ، پیش از آن که شروع به کشتن هم کنیم چه شکلی بوده؟»


در جریان درگیری های انتخابات، افراد زیادی از جمله خود من، درحیرت نیروهای گارد ویژه و لباس شخصی های جنگجو بودیم. عده ای می گفتند این ها نیروهای حزب الله اند یا نیروهای سابق حزب بعث عراقند آخر یک ایرانی آن هم نسبت به هم وطن خودش نمی تواند این قدر سنگ دلانه رفتار کند.
با دیدن هم وطنان گاردی دوستان به یاد فیلم های امریکایی افتادند که سربازها حاصل لقاح در لوله آزمایشگاهی و رحم آزمایشگاهند. در سربازخانه بزرگ می شوند و از بدو تولد فنون رزمی و خشونت می آموزند. اما از آن جا که ما تکنولوژی را از روسیه و چین وارد می کنیم و فیلم امریکایی بود و چین هم که نیازی به نان خور اضافه ندارد سناریو کمی تغییر کرد مجهول بودن پدر و مادر آنان.
به نظر من همه این سناریو ها در یک امر مشترکند، پرورش در محیطی به دور از عشق، محبت و احترام.
در مورد ما مساله دیگری به نام اعتقادات هم وجود دارد که میتوان از آن بهره برداری مثبت یا منفی کرد.
آیا قتل و جنایت مجاز است؟ از زبان یکی از این افراد شنیدم که اگر معظم له بفرمایند مجاز است واگر اشتباه باشد گناهش گردن ایشان است!!
به یاد پیامبری افتادم که از گناهان قومش خسته شده از خداوند طلب عذاب آن ها را می کند در عوض خداوند او را به پرورش باغچه ای دعوت می کند. وقتی با مراقبت و زحمت گیاهان رشد کرد و باغچه زیبا شد، پیامبر نتوانست دستور خداوند را اجابت کرده باغ را ویران کند.
خشونت تیغ دو دم است. هر آسیبی که به دیگری برسانیم ضربه مهلک تری به خود زده ایم. فکر می کنم فرمان خدا را معظم له اشتباه به گوش ما رسانده باشد.

Oct 4, 2009


شاید شما هم فیلم زیبای " یک شنبه غم انگیز " Gloomy Sunday را دیده باشید یا آهنگ زیبایش را شنیده باشید. داستان دو مرد در خلال جنگ جهانی که عاشق زنی هستند و از ترس انتخاب رقیب توسط دختر و از دست دادن او، حضور یکدیگر را پذیرفته اند.

نظر دوستانم را درباره فیلم که می پرسیدم همه نظر واحدی داشتند : قشنگ بود اما این قضیه اش – ارتباط یک زن ودومرد – شدنی نیست ، هیچ زنی نمی تواند در یک زمان دو مرد را دوست داشته باشد.
نظر شما چیست؟
می دانم که قبل از دوره مرد سالاری در زمین، نظام زن سالاری بوده و شنیده ام اقوامی در تبت هستند که این رسم چند همسری برعکس است و ربط می دهند به کمتر بودن جمعیت زنان در آن منطقه،همانطور که در مورد عکس اش این گونه توجیه می کنند. یا در روزنامه های وطنی- که همین دلیلی برای تردید است- خوانده ام که دانشمندان گفته انداصلا این قضیه مربوط می شود به ژن و وراثت!! طفلکی مردها!
می دانم بحث های آموزشی، فرهنگی و جامعه شناسی,... زیادی در این باره است اما بنده کارشناس نیستم. روی صحبتم چیز دیگری است:
در کتابها خوانده و در فیلم ها دیده ام که زنان تن فروش یک قانون در محیط کار خود دارند این که نباید عاشق مشتری شوند.
درست است یا غلط نمی دانم. اما اگراین قانون واقعا باشد مسلماً علت اش این است که دیگر در آن شغل نمی توانند کار کنند و باید یکی را انتخاب کنند.
پس شرم بر مردانی که از روسپیان کمترند.