Aug 25, 2009

من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ


زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش

باز امروزحکایت انگل و زالوهایی است که ازمعادن و لوله های نفت پروار گردیده، حال آبشخور خود را در خطر دیده با توسل به هر ابزاری در پی آنند که دیگران را فرمان برداری آموزند. بندگی نکردن نفس جنایت است.
در تاریخ ما هر خربنده ای که به پادشاهی برسد، هر مناره ای که خواهد با کله مردمان بنا می کند چه رسد به آنکه در نوع اسلامی اش عقد متهم- بازجو در آسمانها بسته باشد.

28 مرداد 1388


این روزها که شادی لابه لای دروغ های وقیح وشاخ دارگم شده دیدن شاهکارهای نیک آهنگ کوثر و مانا نیستانی قوت قلبی است.
بیست و هشتم مرداد در خیابان های کلیدی تهران به هر سمتی که نگاه می کردی پر بود از نیروهای امنیتی، یک لحظه ماندم هاج و واج درسته شما هم کودتا کردید اما چرا همه چیز را به خودتان می گیرید؟
آری یادم رفته بود که شما همان هایید در پشت نام های دیگر که روزملی نفت را به نامی خشک و خالی در تقویم هم تاب نمی آورید؛ قبر او را به بند کشیده وسالگردش در احمد آباد جوی خون راه می اندازید و حال نوچه هایتان را به خیابان آورده اید.
چرا دشمنی با مصدق؟ جز آن که آزادی خواه بود، وطن پرست و حتی از حقوق خودش هم در دوران نخست وزیری گذشت,...
البته نه به اندازه شما مردمی که سوار بر شانه های 25 میلیون نفر حلوا حلوا کنان، هلهله کنان تا مجلس برای مراسم تحلیف آورده شدید. نه، نه به آن اندازه ...

Aug 9, 2009

در ستایش دیکتاتور

روزی در یکی از میدانهای شهر مجسمه ای از تو خواهیم ساخت شاید کمی زیباتر، روزی در جشن پیروزی مان جلادانت را خواهیم بخشید که آنها هم فرزندان این وطن، مادر و پدر فرزندان این مرزوبومند.ما جنبش مدنی مان را با خون آبیاری نمی کنیم که ثمره ای چون شما به بار آرد؛ تجربه گذشته ما را بس است .
بر تو درود که با نادانی و اشتباهاتت نشان دادی دیگر تبر تزویر فروشان مقدس از خون ماسیده بر آن کند شده است.
تقصیر تو نیست تقصیر همه ی ماست که وقتی بیشمار کسان را به نام توده ای ،نهضت آزادی ،کرد جدایی طلب، منافق وهزار عذر دیگر سلاخی کردید، به هزار جرم ناکرده در دادگاه های فرمایشی محکوم کرده و در تلویزیون به آن بالیدید؛ این ما بودیم که سکوت کردیم، این ما بودیم که خود را از آنها جدا تصور کردیم در حالی که همه پاره ای ازیک پیکره ایم .پیکری که دیگر هر اندامش از شکنجه فسفرین درد عیان است.
اما با حماقت تو چهره واقعی دوریانگری را دیده ایم و با خود خواندیم بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگرعضو ها را نماند قرار.
هنوز به تو احتیاج داریم، قسمت هایی از این ریشه باقی ست، تعدادی از مردم به بهانه دفاع از دین، حجاب وجلوگیری از فساد هنوز به شما چشم دارند و من هم به تو؛ که می دانم بهتر از هر کس دیگری می توانی با افراط و تفریطت لزوم جدایی دین از سیاست را اثبات کنی و به شیوه خودت بگویی لا اکراه فی الدین ...

دیکتاتور تاج گذاریت مبارک


برای جشن تنفیذت 2 شنبه در خیابان ولیعصر بودیم گروهی با شعار، گروهی با چماق. خورشید که از آسمان می رفت ماشین وانتی دیدیم که فردی از بالایش بین دیگرانی که دستشان به طرفش دارز بود باتوم پخش می کرد.چشمان همه مان از تعجب گرد شد و ناخواسته مکثی کردیم. من پرسیدم: آقا حلوا هم پخش می کنین؟ با شنیدن صدای باتوم برقی جوابم را دریافت کردم.