May 4, 2010

من درد بوده ام


دردهای جسمی با از بین رفتن درد فراموش می شوند، اما زخم های روحی سخت تر ترمیم می شوند یا اصلا نمی شوند.
با همه احساس خوشبختی همیشه فکر می کردم اگر از من می پرسیدند می خواهی به دنیا بیای حتما می گفتم نه. به نظر من انسان ها به خاطر خود خواهی و غریزه بچه دار می شوند که اعتراف می کنم نیروی قوی ایست. این نبرد در من هرگز پیروزی نداشت تا لحظه ای که دانستم مادر شدم. احساسی بسیار جالب و دوست داشتنی در کنار عذابی که دائم می پرسید اگر کودکم از به دنیا آمدنش راضی نبود به او چه بگویم؟

و من مادر شدم برای 2 ماه و اندی، تا زمانی که قلب جنین ام را پارازیت و امواج یا شاید آلودگی هوا از بین نبرده بود. دکتر می گفت از بعد از انتخابات و افزایش پارازیت ها آمار سقط جنین 4 برابر شده است. آیا این یک نسل کشی نیست؟

بعد از این جریان به مادر سهراب فکر می کردم و صد ها مادر مثل او و به داغی که تا ابد بر جانشان گذاشته شده است. به دیکتاتوری که برای حفظ قدرتش از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نمی کند و با آمده و نیامده آن ها هم دشمن است.
بی تاب اویم که می توانست به دنیا بیاد و با شادی و سختی هاش به زندگی ام نقش دیگری بدهد. بخاطر کودکم و غمی که بر دلم گذاشت تا بتوانم برای آگاهی و آزادی کشورم در هر جایی که باشم تلاش می کنم.