Jul 14, 2010

ای سرزمین من، من در کجای جهان ایستاده ام


به دلیل اتفاق پست قبل روزی در حالی که از درد روی زمین می خزیدم و صدای فریادم در میان نفس های بریده ام از کنترلم خارج بود، بر کول همسری و با ماشین دایی به بیمارستان شریعتی تهران برده شدم. با کوچکترین تکانی از شدت درد احساس می کردم ستون فقراتم در حال قطع شدن است. با این حال در بیمارستان برای رسیدن به اورژانس مجبور به نشستن بر روی ویلچر شدم کاری که واقعا در آن حال از من ساخته نبود و هر لحظه امکان آسیب دیدنم بود. در بخش اورژانس هم اهانت و بدرفتاری های زیادی از پرسنل دیدم که در مقابل اتفاقات بعدی که شاهدش بودم گذر می کنم.
در بیمارستانی به این بزرگی تنها 4 دستگاه برای نگهداری کودک نارس وجود داشت. در 4 ساعتی که آن جا بودم دو مورد اورژانسی پیش آمد مادری 7 ماهه که رحمش در حال ترکیدن بود را در میان زجه های خانواده اش با نظر به از دست دادن نوزاد ناچارا زایمان کردند، صدای مادر این خانم که با التماس از پرستارانی که بر سرش داد می زدند می خواست به دخترش کمک کنند هنوز فراموشم نشده است. پرسنل تنها با فریاد کشیدن برای پاسخ به افراد استفاده می کردند.
نفر دوم مادری بود که دوقلو باردار بود و در وضعیتی اورژانسی همان شب باید زایمان می شد در حالی که از صبح تمام بیمارستان های دولتی را به دنبال حتی یک دستگاه خالی حداقل برای نجات یک نوزادش گشته بود و نیافته بود! دکتر ماما می گفت باز هم بگرد - می گفت آخه کجا رو؟ می گفت تا کودک در شکمت است جایش امن است نمی خواهم باز پدری را ببینم که نوزاد متولد شده را در پتو پیچیده به دنبال دستگاه بدود.
شما می دانستی هزینه زایمان در بیمارستان خصوصی به تنهایی چندین میلیون است؟
... روز مادر امسال که با فوت خمینی هم قرین بود به منظور تبریک به بانویی از روستاهای دور افتاده زنجان زنگ زدیم که گفتند به همراه هیأتی شامل چندین اتوبوس از دهات اطراف با هزینه 5000 تومان، 3 روزه برای زیارت حرم حضرت معصومه به قم آمده است. در حالی که این هزینه رفتن تا دو تا روستا آن طرف تر هم نیست چه برسد به اقامت و پذیرایی!!
بله همه این ظاهر سازی ها و ولخرجی ها تنها برای تجمع مردم، در زمان مشخص در جای مشخص بود.
آقا، خانم ببخشید یک دستگاه برای نگهداری نوزاد نارس چنده؟
«بگو سرزمین مرا با چقدر وثیقه آزاد می کنند پیش از آنکه بمیرانند.»